«ولايت مطلقه فقيه» اساسي‌ترين محور انديشه‌ سياسي شهيد مطهري است

«ولايت مطلقه فقيه» اساسي‌ترين محور انديشه‌ سياسي شهيد مطهري است

* شهيد مطهري(ره) تحول در فقه سياسي را چگونه مطرح كرد؟
 حجت‌الاسلام لك‌زايي: استاد مطهري(ره) به لحاظ روش‌شناختي، فقه سياسي را در ذيل مكتب اصولي‌ها مطرح ‌كرده و مفصل وارد نقد اخباري‌گري شده‌اند و دليلش اين است كه در نظر استاد مطهري(ره) غير از اينكه جايگاه سياسي عالم ديني در مكتب اخباري ناديده گرفته شده است؛ حتي جايگاه تعاليم سياسي دين نيز مورد غفلت قرار ‌گرفته است.
از نظر اخباري‌ها، احاديث و روايات، تنها منابع معرفتي دين هستند كه مي‌توان به آن‌ها مراجعه كرد و از سنت، فراتر نمي‌توان رفت، بنابراين قرآن و عقل به دلايلي كنار گذاشته مي‌شوند و اجماع را نيز مورد توجه قرار نمي‌دهند.
اما وقتي استاد مطهري(ره) مبناي اصولي را انتخاب مي‌كند، واضح است كه در كنار سنت و حديث، بحث قران و عقل نيز به لحاظ معرفت‌شناسي و روش‌شناختي مورد توجه قرار مي‌گيرند. اما روش‌شناختي مكتب اصولي كه استاد مطهري مورد توجه قرار مي‌دهند از جهت اينكه به لحاظ فلسفي نيز با حكمت متعاليه پشتيباني مي‌شود از ظرفيت‌هاي بيشتري نسبت به اصوليون مشابه برخوردار است و اين نيز به خاطر اين است كه استاد مطهري(ره) به لحاظ فلسفي، شاگرد حضرت امام‌(ره) و علامه طباطبايي(ره) است كه اين دو استاد نيز از صاحب نظران حكمت متعاليه بوده‌اند.
همانطور كه از آيت‌الله جوادي آملي نقل شده است زماني كه حكمت متعاليه در فقه تأثير مي‌گذارد، باعث حيات فقه مي‌شود و اين حيات ظرفيت‌هايي در فقه سياسي متفكرين ايجاد مي‌كند كه فقهاي مشابه كه از حكمت متعاليه برخوردار نيستند و لو اينكه روش شناختيشان اصولي است اما از آن ظرفيت‌ها برخوردار نيستند.
اثر سومي كه در فقه سياسي استاد مطهري(ره) تأثير مي‌گذارد، بحث ذخاير معرفتي است كه شهيد مطهري(ره) در حوزه فقه سياسي آنها را مطرح ‌كرده است و ايشان علاوه بر اينكه مباحث فقه سياسي امام خميني(ره) را مد نظر قرار مي‌دهند و مطرح مي‌كنند، به ذخاير معرفتي مطرح در عصر مشروطه نيز توجه خاصي دارد و به تحليل مباحث آيت‌الله نائيني و شهيد شيخ فضل‌الله نوري پرداخته‌اند و در آثار خودشان، آنها را مورد توجه قرار داده‌اند، به همين خاطر است زماني كه با وقوع انقلاب اسلامي مواجه مي‌شويم و حوادثي كه به تدوين انقلاب اسلامي منجر شده است، ديده مي‌شود كه شهيد مطهري(ره) با يك نگاه روشني به تحولات نگاه مي‌كند و مسئله رهبري فقيه جامع‌الشرايط در انقلاب براي ايشان پذيرفته و حل شده است.
در تبيين‌ها و روشنگري‌هايي كه شهيد مطهري(ره) دارند، هم نهضت‌هاي اصلاحي معاصر ايران و جهان اسلام را به خوبي تبيين مي‌كند و نيز به خوبي از آنها براي انقلاب اسلامي استفاده مي‌كند.
شهيد مطهري(ره) مجالي پيدا نكرد تا مباحث فقه سياسي را به شكل‌ گسترده مطرح كند
شهيد مطهري(ره) در سفرشان به فرانسه، ملاقاتي با امام خميني‌(ره) ‌داشتند و زماني كه به ايران برمي‌‌گردند، از او سؤال مي‌شود كه امام خميني(ره) را چگونه يافتيد؟ شهيد مطهري(ره) مي‌گويد: كسي را يافتم كه «آمَنَ بربّه و هَدَفِهِ و...» بود، يعني امام خميني(ره) هم به خدا و هم به هدفش و هم به مردم ايمان داشت و در واقع استاد مطهري(ره) پايه‌هاي نظريه مردم‌سالاري ديني را در جريان انقلاب تشكيل ‌داد زيرا آن بخش «آمَنَ بربّه و هَدَفِهِ و ...» همان بخش اعتقادات و دستورات دين است كه محتواي جمهوري اسلامي مي‌شود و در اين بخش آمده است كه امام خميني(ره) مردم را نيز قبول داشت و معتقد بود مردمي كه حضور فعالي در انقلاب دارند، انقلاب را تنها نخواهند گذاشت و اين مطلب به جمهوريت و ساختار نظام و تحقق نظام از طريق حضور پرشكوه مردم برمي‌گردد.
شهيد مطهري(ره) مجالي پيدا نكرد تا مباحث فقه سياسي را به شكل‌ گسترده‌اي مطرح بكند و در حقيقت مردم از ديدگاه‌ها و نظرياتش محروم شدند اما همان اندازه بحث‌هاي پراكنده در آثار شهيد مطهري(ره)، اگر مورد توجه محققين قرار بگيرد، يك انديشه سياسي را در حوزه فقه سياسي شيعه به نمايش مي‌گذارد كه عناصر روش‌شناختي آن روشن است و نيز در قالب مكتب اصولي‌ها و هم عناصر و بنيادهاي كلامي و فلسفي شهيد مطهري(ره) به لحاظ فلسفي، چه حكمت متعاليه كه از آن به عنوان فقه سياسي متعاليه ياد مي‌شود؛ يعني فقه سياسي استاد مطهري(ره) به عنوان فقه سياسي متعاليه قابل ارائه است و به لحاظ كلامي، استمرار امامت در انديشه شيعه است و فقيه جامع‌الشرايط به عنوان نايب امام معصوم(ع)، استمرار امامت را برعهده دارد؛ امام زمان(عج) غايب است اما امامت غائب نيست؛ يعني امامت در قالب نيابت ادامه پيدا مي‌كند، به لحاظ ساز و كار تحول در انديشه اصولي در واقع فقه سياسي متعاليه، فقه سياسي است كه بتواند متناسب با تحولات سياسي اجتماعي بيروني، ديدگاه اسلام را ارائه بدهد و استاد مطهري(ره) كسي است كه مي‌گويد: «از آغازي كه قلم به دست گرفتم، پيوسته به دنبال پاسخ‌دادن به مسائل روز بودم تا به شبهات و هجمه‌هايي كه نسبت به اعتقاد ديني مطرح مي‌شود پاسخ بدهم»، بنابراين استاد مطهري(ره) در كلي‌بودن انديشه‌‌اش و در فقه سياسي نيز، مرزباني از مكتب اسلام را در نظر داشت.
پاره‌اي از اظهار نظرهايي كه در مورد فقه سياسي استاد مطهري(ره) صورت گرفته است، نبايد به گونه‌اي باشد كه كمبود فرصت او را در تبيين اين نظريه را ناديده بگيرد و بايد مباحثي كه فعلا در آثار ايشان موجود است را تمام يافته تلقي كرد؛ يعني اگر اين استاد، شهيد نمي‌شد، يقينا مباحث ديگري را راجع به تحولات انقلاب اسلامي نيز مطرح مي‌كردند.
شهيد مطهري درصدد احياي اسلام در مقابل تجدد انسان‌محور و سكولار غرب بوده است
* آيا فقه شيعه مي‌تواند پاسخگوي نياز مدرن باشد و آيا لازم است كه فقه شيعه با دنياي مدرن مقايسه شود؟ و همچنين آيا فقه سياسي از نظر شهيد مطهري(ره) يك دانش توليد كننده است يا مصرف‌كننده؟
ـ حجت‌الاسلام بهروزلك: با توجه به اشتغال و دغدغه‌هاي كلاني كه شهيد مطهري(ره) عنوان مي‌كردند، بايد انديشه سياسي شهيد مطهري(ره) را جستجو كرد و شايد به وسيله شيوه‌اي كه مرسوم است، از فقه سياسي سخن گفته شود؛ يعني برگرداندن احكامي كه به منابع چهارگانه صادر مي‌شود و شيوه و اسلوب فقهي كه از ادله اربعه در بُعد يك حكم بحث مي‌كند، شايد با پايبند‌بودن به صورت اختصاصي، توقع به جايي نباشد كه از شهيد مطهري(ره) اين گونه طلب شود.
شهيد مطهري(ره) در اواخر عمرشان به دليل سخنراني‌ها ، همايش‌ها و نظراتي كه در مناظرات اعلام مي‌كردند، يك لايه‌هايي را در سياست اسلامي را مطرح كرده‌اند و شايد آن چيزي را كه شهيد مطهري(ره) از آن ياد كرده است و ديدگاه‌هاي خودش را در آن مطرح كرده است، يك نوع زمينه كلي كلام و انديشه سياسي با تركيبي از مباحث فلسفه سياسي، مباحث كلام سياسي و يكسري تحليل‌هايي كه راجع به تحليل ماهيت پديده‌هاي اجتماعي است و آن را از يك نوع رويكرد جامعه‌شناختي مطرح كرده است، بنابراين با نگاه به انديشه سياسي شهيد مطهري(ره)، او جزء يكي از مصلحان و احياء‌گراني قرار مي‌گيرد كه درصدد احياي اسلام در مقابل تجدد انسان‌محور و سكولار غرب است. بنابراين شهيد مطهري(ره)، انديشه‌ها و دغدغه‌هاي زمان خودش را به نوعي از يك سو، پاسخگويي به شبهات و انحرافاتي كه صورت گرفته بود، قرار داد و از سوي ديگر درصدد دوري‌گزيدن از رويكردهاي تحجر‌گرايانه‌اي كه از زمان، عقب هستند و قادر به فهم نيازهاي زمان و عميق اسلام نيستند.
اگر رويكرد مسئوليت‌محوري را كه شهيد مطهري(ره) براي جامعه در كتاب جامعه و تاريخ مطرح ‌كرده است، علاوه بر مسئوليت آحاد و افراد جامعه، هويت جمعي را نيز مطرح كرده است و اين نشان مي‌دهد كه يك نوع رويكرد اجتماعي وجود دارد.
شهيد مطهري با فلسفه كلان اجتماعي خودش، بحث دخالت دين را مطرح مي‌كند و وقتي به كتاب «اسلام و مقتضيات زمان» شهيد مطهري(ره) مراجعه مي‌شود، شهيد مطهري(ره) دغدغه‌اي نسبت به پاسخ اين مسئله داشت كه چگونه اسلام مي‌تواند، مقتضيات اجتماعي هر زمان را تامين كند و نيز شهيد مطهري(ره) در مقابل افرادي از انديشمندان و مصلحان اسلامي كه به نوعي، دلدادگي به غرب نيز دارند، مانند محمد اقبال يا غرب‌گراياني كه اسلام را به شيوه ماركسيستي يا ليبراليستي مطرح مي‌كنند، اعلام موضع مي‌كند.
از نگاه شهيد مطهري نظام اسلامي، نظامي است كه فقيه در رأس آن باشد
*شأنيت دخالت وليّ‌فقيه در حكومت اسلامي از ديدگاه شهيد مطهري(ره) چيست؟

ـ حجت‌الاسلام لك‌زايي: عمل و رفتار سياسي از يك طرف و افكار سياسي شهيد مطهري(ره) از طرفي بايد يكديگر را تكميل كنند و نبايد در تحليل انديشه شهيد مطهري(ره) مسيري طي شود كه به تضاد برسد. بنابراين شهيد مطهري(ره) از سوي امام خميني(ره)، به عنوان عضو شوراي انقلاب تعيين شده بود و او درخواست امام خميني(ره) را پذيرفت.
شهيد مطهري(ره) براي ديدن امام خميني(ره) به فرانسه رفت و از ايشان كسب تكليف كرد و زماني كه امام خميني(ره) به ايران بازگشتند، شهيد مطهري(ره) ستاد استقبال از امام‌خميني(ره) را تشكيل داد و سپس در خدمت امام خميني(ره) بود و با وارد شدنش به حوزه‌هاي مختلف به فعاليت پرداخت و با واردشدن به فضاهاي انقلابي بود كه به شهادت رسيدند.
بنابراين استاد مطهري(ره) در كنار نقش تئوريكي خود، اقدامات عملي نيز داشت اما با يك فضاي عملي بايد ديد كه شهيد مطهري(ره) در انديشه سياسي خودشان چه مواردي منظورشان بود. آن چيزي كه از اين مطلب فهميده مي‌شود اين است كه امام خميني(ره) به عنوان رهبر انقلاب و وليّ فقيه جامع‌الشرايط خودشان را در سطح يك رئيس‌جمهور تنزل مي‌دهند و پايين مي‌آورند و شأن امامت و نيابت از امام در فقه و فلسفه و كلام سياسي شيعه، يك شأن اجرايي در اين حد و مقام نيست و در حقيقت شأن و جايگاه اصلي رهبر اين است كه امت را هدايت كند تا به قرب الهي نيز نائل آيند و در واقع فلسفه دولت در مكتب اهل بيت(ع)، فراهم‌كردن زمينه‌هاي قرب به خدا است و خداي متعال در قرآن كريم مي‌فرمايد: «وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ» يعني «و جن و انس را نيافريدم جز براى آنكه مرا بپرستند»، و همچنين خداوند در جاي ديگري از قرآن كريم مي‌فرمايد: انبياء براي انسان‌سازي مردم آمده و مبعوث شدند.
بنابراين وظيفه رهبر الهي اين است كه به گونه‌اي امور را پيش ببرد و سازماندهي بكند كه امور كشور توسط خود مردم انجام و مديريت شود. بنابر تعريف استاد مطهري(ره) در كتاب «مقدمه‌اي بر جهان‌بيني اسلامي»، رهبر وظيفه دارد تا انسان را در سه ساحت پشتيباني كند، البته با توجه به ساحت‌هاي وجودي انسان، ابتدا ساحت عقلي مد نظر است؛ يعني رهبر بايد اعتقادات را آن گونه كه تحت نظر تعاليم اسلامي است ارائه كند و در نتيجه اعتقادات و باورها، بنياد يك جامعه نيز مي‌شود.
ساحت دوم مربوط به حوزه گرايش‌ها مي‌شود و عملكرد رهبري در اين حوزه اين گونه است كه فضائل و رذايل را در يك مجموعه منظم ارائه مي‌كند و اين مربوط به ساحت قلب مي‌شود كه از آن به عنوان اخلاق نيز ياد مي‌شود. جامعه اسلامي، جامعه‌اي است كه به لحاظ اخلاقيت و گرايش‌ها، فضيلت محور باشد. سطح سوم مربوط به ظواهر، حواس و رفتارها است و در اين سطح، عمده آن چيزي كه مورد توجه دين اسلام قرار گرفته است و رهبر وظيفه تبيين‌كردن آن را به عهده دارد، مربوط به حوزه فقه است و در واقع فقه به رفتارها نظم مي‌بخشد. بنابر اين اگر براي هر كدام از اين سه سطح، اصطلاحي بخواهد آورده شود، سطح اول، سطح عقلانيت، سطح دوم، سطح فضيلت و سطح سوم سطح شريعت ناميده مي‌شود.
تبيين‌هايي كه استاد مطهري(ره) درباره جمهوري اسلامي در صدا و سيما دارد اين است كه مي‌فرمايد جمهوريت قالب و اسلاميت محتوي است و در واقع استاد مطهري(ره) با ظرافتش، مردم سالاري ديني را از ديگر نظام‌ها جدا مي‌كند و همچنين نظام‌هاي سياسي را با روش استاد مطهري(ره) در سه گروه مي‌توان آن را طبقه‌بندي كرد: دسته اول نظام‌هايي است كه نه با خدا و نه با مردم كار دارند، مانند حكومت‌هاي ديكتاتوري و استبدادي، دسته دوم حكومت‌هايي هستند كه صرفاً متكي به مردم هستند و كاري به خدا و دين و پيغمبر ندارند و به آنها مردم‌سالار يا دموكراتيك گفته مي‌شود، دسته و الگوي سوم دسته‌اي است كه با مردم و دين و خدا و پيغمبر كار دارد، اما جايگاهشان متفاوت است يعني دين تعيين كننده محتوي، رهبري، ايدئولگ است و ايدئولگ كسي است كه زمام امور جامعه را بر عهده دارد و سياست‌هاي كلي را تعيين مي‌كند و بر حركت كلي جامعه اشراف دارد اما از طرفي در يك بخش، شكل و ساختار وجود دارد و اين براساس خواست و نظر و بيعت مردم تعيين مي‌شود.
از ديدگاه استاد مطهري(ره) در ساختار حكومت اسلامي يك عنصر غيرقابل تغيير است و آن عنصر رهبري است؛ يعني نظام اسلامي، نظامي است كه رهبر در رأس آن باشد. در زمان پيغمبر(ص) رهبري جامعه بر عهده خودشان است و در زمان امام معصوم(ع) نيز خود امام معصوم(ع) رهبري را بر عهده دارند، اما در عصر غيبت، رهبر، فقيه جامع‌الشرايط است، اما بقيه عناصر و ساختارها به صورت اقتضايي است؛ يعني بايد متناسب با دستاوردهاي بشري نگاه كرد كه بهترين ساختار و نيازها چه چيزي است؟ به عنوان نمونه نگاه مي‌شود كه سيستم استانداري باشد يا ايالتي و فدرال و همچنين منصب، نخست‌وزيري باشد يا نباشد كه بخواهيم آن را حذف كنيم، يعني همه اينها اقتضايي است و بر اسا تجارب بشري و مقتضيات زمان و مكان در اين بخش‌ها تصميم گرفته مي‌شود؛ عنصر رهبري، عنصري غيرقابل تغيير و ثابت است.
عده‌اي به دنبال تحريف انديشه‌ سياسي شهيد مطهري هستند و وي را مخالف ولايت مطلقه تعريف مي‌كنند

* از نگاه شهيد مطهري آيا ولايت فقيه انتصابي است يا انتخابي؟

ـ حجت‌الاسلام بهروزلك: آن چيزي كه در سال‌هاي 56 و 57 مطرح بوده اين است كه مردم، انقلاب كردند و عملا رهبري ديني را پذيرفتند و ممكن است كه برخي از افراد اين اشكال را بكنند كه چرا در مبارزه مسلحانه، از اسلام‌گرايان سرمايه‌گذاري بيشتري كرده‌ايم و اما آن چيزي كه مهم شمرده مي‌شود اين است كه مردم به اقبال خودشان، رهبري ديني را پذيرفتند و از ميان تمام كانديده‌ها و گزينه‌هاي مختلف، امام خميني(ره) به عنوان يك شاخص رهبري مورد اعتبار عمومي قرار گرفتند؛ يعني آن چيزي كه در متن قانون اساسي 58 مطرح شده است، اقبال عمومي مردم است و اين اقبال عمومي نشانگر اين است كه ميان رهبري و امت يك نوع هماهنگي و ارتباط بسيار وثيقي وجود دارد و اين، اصلي است كه تا به حال، رهبر معظم انقلاب به عنوان محبوب‌ترين شخص در نظارت جمهوري اسلامي ايران است و هيچ تقابلي ميان امام خميني(ره)، ولايت فقيه و مردم رهبري نيست و زماني تقابل به وجود مي‌آيد كه يك نوع دوگانگي ميان استبداد و دموكراسي با نگاه غربي ايجاد بشود و غربي‌ها به خاطر نگرش انسان‌محورانه و سكولاريستي خودشان، ماهيت اين حكومت اسلامي را كه يك رابطه عاطفي و عقلاني و حتي عاشقانه بين امت و امامت وجود دارد را نمي‌توانند خوب تصور و درك كنند و قائلند كه دموكراسي غربي است يا ليبراليسمي و اگر اين نباشد، حتما استبدادي است در حالي كه اين طور نيست.
زماني، فردي به امام خميني(ره) اشكالي كرده بود و گفته بود كه امام خميني(ره) درباره مطلبي، تناقض‌آميز سخن گفته است، اما اشكال از اينجا است كه فكر مي‌كنند جمهويت فقط به شكل ليبرال دموكراتيك است، در حالي كه اين طور نيست و شهيد مطهري(ره) در جاهاي مختلف، مسئله حاكميت الهي را نيز مطرح كرده است.
شهيد مطهري(ره) يك پايگاهي را ‌پذيرفت كه در اسلام، خداوند و اهل بيت(ع) به دليل اينكه عصمت و اعلميت دارند و اين حق را از جانب خداوند دارند كه به عنوان راهنما و امام نصب شوند و عده‌اي سعي كرده‌اند كه تفسير خاصي از شهيد مطهري(ره) ارائه بدهند، اما عمل منصفانه‌ اين است كه هر دو بخش از فرمايشات شهيد مطهري(ره) نيز در كنار هم قرار گرفته بشود و همچنين زماني كه مقام معظم رهبري نيز مكتب سياسي امام خميني(ره) را توضيح دادند، پنج محور را مدنظر قرار ‌دادند، اولين نقش و تأثيرگذاري كليدي، مردم هستند و بحث اينجاست كه آيا مردم در مشروعيت دخالت مي‌كنند يا در اجرا؟ و قرآن كريم تصريح كرده است كه امر مسلماناني كه تسليم خدا و پيغمبر(ص) شده‌اند، پذيرفته شده است؟
شهيد مطهري(ره) در عبارتي تحميل را نفي مي‌كند و مي‌گويد: نبايد ايده‌ها به مردم تحميل شود و اين بايد در حقيقت براساس رضايت مردم باشد.
نتيجه سخن اين است كه شهيد مطهري(ره) الگويي از نظام سياسي طراحي مي‌كند و در مصداق و اجرا شهيد مطهري(ره) قائل است كه مردم در انتخابات، حضوري جدي داشته باشند و اين همان انتخاب رهبر به وسيله مردم است.
شهيد مطهري(ره) بخش سومي را در دو بخش دموكراسي و استبداد ايجاد مي‌كند و آن حكومت جمهوري اسلامي است و در اين حكومت، حاكمان توسط خداوند مستقيما يا غير مستقيم مشخص مي‌شود و مردم نيز در اين فضا حاكمان را همراهي مي‌كنند و نقش مردم در مديريت و اجرائيات بارزتر و شاخص‌تر خواهد بود.

شهيد مطهري مشروعيت ولي‌فقيه را از ناحيه خداوند مي‌داند
* آيا مردم به عنوان جزءالعلة در انديشه شهيد مطهري(ره) كه مشروعيت مي‌دهد نه مقبوليت، مي‌‌توانند دخالت داشته باشند؟

ـ حجت‌الاسلام لك‌زايي: در مجموعه فرمايش‌هاي استاد مطهري(ره) براي حكومت اسلامي سه ركن را مي‌‌توان نام برد: ركن اول استحقاق، لياقت و صلاحيت است، ركن دوم مشروعيت است و مصداق آن در قرآن آمده و بعد از اينكه خدا حضرت ابراهيم(ع) را مورد امتحانات مختلفي قرار داد و حضرت ابراهيم(ع) سربلند از آن بيرون آمد، خداوند به او گفت: الان به مقصد امامت رسيده‌اي، سپس حضرت ابراهيم(ع) از خداوند سؤال مي‌كند كه آيا ذرّيه من نيز شامل اين منصب مي‌شوند يا نه؟ سپس خداوند ‌فرمود: «لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ» يعني عهد من يعني امامت به ستمكاران نمي‌رسد.
بعثت در چهل سالگي پيامبر(ص) اتفاق افتاد اما حكومت در 53 سالگي پيامبر(ص) تشكيل شد، يعني در سيزده سالي كه پيامبر(ص) در مكه بودند حكومتي تشكيل نشد و در حقيقت مشكل همان ركن سوم يعني قدرت است. يعني رهبر ديني براي تشكيل دادن حكومت بايد قدرت تشكيل حكومت را داشته باشد و اين قدرت همان عنصر مردمي است. بنابراين علامت قدرت همان اقبال عمومي مردم است و بدون بسط يد و قدرت نمي‌توان كاري كرد.
مشروعيت از ناحيه خداوند متعال توليد مي‌شود و خداوند گفته است، تكليف موقعي متوجه انسان مي‌شود كه قدرت داشته باشد يعني اگر مردم از پيغمبر(ص) اقبال نكنند، حكومتي تشكيل نمي‌شود.

مقام معظم رهبري قائلند كه اصول‌گرايي بدون اصلاح‌طلبي «دگم‌انديشي» است
* علت اينكه «ولايت مطلقه فقيه» مترقي‌ترين مدل حكمراني است، چيست؟

ـ حجت‌الاسلام بهروزلك: انسان‌ها به لحاظ كليت خودشان، يك سري نيازها و ويژگي‌هايي دارند كه بايد تبيين بشود، و اين نيازها بايد مدنظر قرار گرفته شود، بحث اينجاست كه چه كسي بايد اين نيازها را تشخيص بدهد؟ و نگرش اسلامي مبتني بر اين اصل است كه خداوند به عنوان خالق انسان‌ها تشخيص كاملي در دين خودش نسبت به تأمين نيازها ارائه كرده است و در واقع اگر ايدئولوژي نظام امامت و مباحث كلامي شهيد مطهري(ره) را مدنظر قرار داده شود، مي‌‌توان استخراج كرد كه خداوند بهتر مي‌‌تواند نيازهاي انسان را تأمين بكند.
در حكومت استبدادي، حاكمي كه در رأس كار است، تشخيص شايسته‌اي را اصلا ندارد؛ يعني آن حاكم يا بر اساس نظامي مورثي به حكومت رسيده است و يا با قدرت خودش؛ و در طول تاريخ ديده شده است كه مستبدان، خواسته‌ها و هواهاي نفساني خودشان را بر ديگران تحميل مي‌كردند و غالبا نيز با مصالح امت در تعارض و تضاد قرار مي‌گرفت.
مقام معظم رهبري قائلند كه اصول‌گرايي بدون اصلاح‌طلب دگم‌انديشي است و اصلاح‌طلبي بدون اصول نيز باعث هرج و مرج خواهد شد.
بنابراين مترقي بودن نظام جمهوري اسلامي از اين اصل نشأت مي‌گيرد كه داراي اصول است و نيز داراي تأمين نگرش‌هاي مردم است و تركيب اين دو همان اصل، نظام مقدس جمهوري اسلامي است و يقينا در نظام عالي اسلامي كه نظامي مهدوي(عج) نيز است مردم با اراده خودشان سراغ امام زمان(ع) خواهند رفت و درك مي‌كنند كه بهترين راه اين است كه از امام معصوم(ع) تبعيت شود و به گفته امام خميني(ره) در دموكراسي‌هاي غربي ظاهر قضيه مردم هستند اما در پشت صحنه مافياي قدرت هستند كه حتي با تبليغات كاذب نيز، جوهاي كاذب را ايجاد مي‌كنند.



|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : مهدي هستم
تاریخ : شنبه 11 مرداد 1393
مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: